شعر و ترانه ووو غزل

دیدمت یک شب به دریا زل زدی..کاش دریای تو بودم دل به دریا میزدی..

شعر و ترانه ووو غزل

دیدمت یک شب به دریا زل زدی..کاش دریای تو بودم دل به دریا میزدی..

عناوین یادداشت‌ها

  • تا کی.......؟؟؟؟ پنج‌شنبه 27 آذر 1393 09:23
    تا کی از عشق بنویسم؟ تا کی منتظر بمونم برگردی؟ اصلا بگو تو این نوشته هارو میخونی؟ . . . . . .اگه قراره برگردی برگرد......ثانیه ها داره زودتر میگذره
  • همه دنیای من دوشنبه 17 آذر 1393 10:22
    چگونه نگوییم تو برای من همه دنیایی وقتی....... چشمانت چکیده ی قهوه زاران برزیل است.. خرمن موهایت مانند گندم زاران ایران.. حرارت تنت همچون آفتاب سوزان آفریقا.... و قلبت به سرخی غروب آفتاب هاوایی... آری تو سراسر دنیا را در وجودت گرد آورده ای....
  • من دلم تنگ میشه.... شنبه 15 آذر 1393 12:03
    من دلم تنگ میشه واست فاصله چقد زیاده.. این که تو نیستی عزیزم منو دست گریه داده.. خیلی وقتا گریه کردم خیلی وقتا غصه خوردم.. خیلی آدمارو دیدم..تورو از یادم نبردم..
  • [ بدون عنوان ] شنبه 15 آذر 1393 11:55
    کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت.. . . . . . ولی آهسته می گوییم الهی بی اثر باشد...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 12 آذر 1393 20:32
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 4 آذر 1393 23:45
  • دیوار حرفهای عاشقانه سه‌شنبه 4 آذر 1393 23:39
    خرده شیشه ریخته روی دیوار حرفهای عاشقانه قطره قطره خون سرخم میشود جویباری بیکرانه من وجودت را آن سوی دیوار حس میکنم گاهی قانعم حتی به اخمی نمیخواهم لبخندی یا نگاهی میروم دیگر بس است این اصرار بی پایان تن میروم تا نبودم آگاهت کند از عشق بی پایان من شعر {دیوار حرفهای عاشقانه}رو تقدیم میکنم به همه ی دوستای عاشقم و همه...
  • الکی ناله کناااا شنبه 1 آذر 1393 21:51
    به اینایی که همش در گوشتون می نالن بگید...گوش اگر گوش منو ناله اگر ناله ی توست..آنچه هرگز به جایی نرسد فریاد است..
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 11 آبان 1393 09:36
    در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم / اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم یا چشم بپوش از من و از خویش برانم / یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم خاموش مکن آتش افروخته ام را / بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم . . . پسندیدن
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 11 آبان 1393 09:19
    دیدمت یک شب به دریا زل زدی.....کاش دریای تو بودم دل به دریا می زدی......
  • شوق دیدار شنبه 10 آبان 1393 11:59
    بیا فردا قرار بگذاریمو تو دیرتر بیا.....تا لحظه ی رسیدنت همین شوق دیدارت کافیست تا من از خوشی بمیرم...